راه حل عملي برون رفت از بحران

جناب آقاي شيخ محمد يزدي!
بسياري شما را آيت الله خطاب مي کنند. مدت ها با شنيدن عبارت "آيت الله" پيش از نام آقاياني چون شما و رفيقان شفيقتان از جمله آقاي جنتي و ديگر خطيب جمعه آقاي خاتمي و ديگر همقطارانتان در شوراي ديکتاتوري نگهبان و ساير مناصب، اين سوال خوره جانم شده بود که کدام گفتار و کردار شما نشانه اي از خداست و شما را چه سنخيتي با عبارت "آيت الله" است. حتا در اين چندروزه و بدنبال موضع گيري شما در مورد مساله مقبوليت، در ميان نوشته ها و اظهارنظرهاي مردم و وبلاگ نويسان ديدم که اين نه سوال تنها من است. البته جاي هم ديدم که در پي اين تشکيک شما را "آيت الشيطان" لقب داده اند، که البته من اين نميپسندم و بنا به دليلي که در ادامه خواهم آورد شما را همچنان "آيت الله" مي دانم.
من شما را "آيت الله" مي دانم از آن روي که به وجود خدا ايمان راسخ دارم و به قدرت لايزال و لايتناهي اش باور صادق و جز خدا که را توان آن هست که انساني بيافريند محمديزدي نام، که به هر گفتار خيلي از مومنين از دين فراري دهد و بذر کينه و خشم بيافشاند در دل مردم. جز خدا که را توان آن هست که انساني بيافريند چنين خشمگين و عصباني و بدست ديگر آفريده اش (عمدا نگفتم ديگر بنده اش) او را به منصب قاضي القضات نشاند که به اشارتي صد روزنامه ببندد بي جرم و بي جنايت. جز خدا که را توان آن هست که انساني بيافريند چنين خودخواه و خودراي و چنين پليدکه مي تواند خود را نزد ملتي منفور سازد. آري شما نشانه خدا هستيد.
راه حل پيشنهادي من
آقاي يزدي بر فرض که فرمايش شما صحيح باشد و مشروعيت از جانب خدا. آيا اين مشروعيت به شما اجازه مي دهد که بر امتي غيرمسلمان حکمراني کنيد. به عنوان مثال آيا پذيرفتني است که شما در فرانسه، آلمان، انگليس، آمريکا، يا ايتالياي فعلي حکومت ولايت مطلقه فقيه تشکيل دهيد.
اگر ما براي رهايي از دست شما نمايندگان و نشانه هاي خدا از فردا به هر زباني که شما مي فهميد وقبول داريد (مثلا همه پرسي {به شرطي که برگزار کننده اش آقاي محصولي نباشد} يا راهپيمايي) به شما بگوييم (چيزفهم کنيم) که "ما از امروز ديگر مسلمان نيستيم"، آيا امکان اين وجود دارد که از شر شما و آقاي جنتي و مصباح و خامنه اي و ديگر دوستانتان خلاص شويم؟

نسخه جديد کتاب الکترونيکي طنزنوشته هاي ابراهيم نبوي با فرمت جاوا

چندي پيش نسخه اي از کتاب الکترونيکي طنز نوشته هاي ابراهيم نبوي را با فرمت جاوا براي دانلود قرار دادم، که شامل مقالات طنز او در روزنامه اينترنتي روز از ابتداي شروع به کار تا پايان سال 87 بود. در فاصله اين چند روز فرصتي پيش آمد تا آخرين مقالات او را هم به کتاب افزوده، براي دانلود قرار دهم. براي سهولت در دانلود اين بار امکان دانلود از سايت Mediafire و 4shared هم علاوه بر Adrive مهياست. تکثير اين فايل در ديگر سايت ها و وبلاگ ها با ذکر منبع بلامانع است.
اين کتاب شامل همه مقالات طنز ابراهيم نبوي از ابتداي شروع به کار روزنامه اينترنتي روز تا پايان تيرماه هشتاد و هشت مي باشد.

سيستم پيامک به دستور چه کسي قطع شد؟

از روز انتخابات تا امروز آنقدر حوادث غيرعادي رخ داده که موضوع مهمي همچون قطع پيامک ها به يک مساله بي اهميت تبديل شده است. در حالي که در يک کشور دمکراتيک تنها يک چنين مساله اي کافيست تا دولتي را ناکارامد نشان دهد.
اين موضوع خود گوياي وجود مشکلات ريشه اي در ساختار اين رژيم است. رژيمي که بنيانش با يک وسيله ارتباطي ساده چون پيامک از هم مي پاشد. رژيمي که در آن، پيامک مي تواند از بنگاه دروغ پراکني تلويزيوني اش تاثيرگذارتر باشد. رژيمي که در آن بزرگترين سرويس دهنده تلفن همراهش، با تاثيرپذيري از تصميم حکومت روزانه بيش از يک ميليارد از درآمدش را از دست مي دهد.
اما اين يک بعد ماجرا بود.اما مساله ديگر آن است که با اجراي اين دستور رژيم به نوعي آزادي هاي مردم را سلب کرد. سلب آزادي مردم در استفاده از سرويسي که براي آن پول مي پردازند و به کمک آن ابراز عقيده و مهمتر از همه، اطلاع رساني مي کنند. در واقع قطع سيستم پيامک به نوعي مسدود ساختن جريان آزاد اطلاعات بود. گذشته از اينکه با تمهيداتي که کميته صيانت از آراي آقاي موسوي انديشيده بود، در صورت امکان حضور نمايندگان ايشان در سر صندوق ها، آمار واقعي آرا پيش از آنکه در اختيار وزارت کشور باشد و بتواند آن ها را با ماشين تقلب خود وارونه سازد، در اختيار ستاد آقاي موسوي بود و راه هر گونه تقلب بسته. البته همين يک دليل براي ايجاد ظن تقلب کافي مي نمايد.
اما پيامک ها به دستور چه کسي قطع شد؟
اين سوالي مهمي است که تا کنون در ميان حوادث بعد از انتخابات بي پاسخ مانده است. يکي از ايراداتي که به اين دولت در مورد عدم پاسخ گويي وارد است در اين مورد هويداست. وقاحت مسولين مربوطه تا آنجا پيش مي رود که بجاي پاسخگويي درباره علت و منشا قطع شدن پيامک ها، اظهار مي دارند که با قطع شدن پيامک ها مردم ناچار به برقراري تماس بوده اند و اين خود جبران کننده درآمد پيامک ها بوده است.
اما به نظر من، دستور قطع پيامک ها از سه جا مي توانسته باشد:
از سوي شوراي عالي امنيت ملي
از سوي دولت
از سوي رهبر
من احتمال صدور اين دستور از سوي شوراي عالي امنيت ملي را بسيار ضعيف مي دانم. و دو گزينه ديگر و بيش از همه گزينه سوم را محتمل مي دانم. چنانچه اين کار به دستور رييس جمهور انجام شده باشد، خود بزرگترين سو استفاده از قدرت براي منافع شخصي و گروهي محسوب مي شود. و دليل ديگري است براي اثبات تقلب و مخدوش بودن انتخابات. احتمال صدور دستور از جانب شخص وزير ارتباطات بسيار بعيد به نظر مي رسد.
اما قراين و شواهد همه حکايت از آن دارند که اين دستور از جانب مقام عظمي ولايت صادر شده است. مهمترين دليل من براي اين ابراز اين ظن، عدم پاسخ گويي است. وقتي چنين سوالي مطرح مي شود و بر عدم پاسخ گويي پافشاري مي شود، مي توان حدس زد که حتما طرف مقابل رهبر است چراکه پاسخ گويي با مقام عظمي شان در تناقض است و آنچه ايشان مي گويند و مي کنند همان خواست خدا و امام زمان است. ديگر نشانه اي که اين ظن را در من تقويت مي کند، عدم تمايل نمايندگان جناح اقليت به پيگيري موضوع است. شايد با اطلاع از اينکه اين دستور از جانب آقاست ديگر به خود اجازه تجاوز به اين حريم ملکوتي را نمي دهند. در هر صورت اين کوتاهي از سوي نمايندگان جاي تاسف دارد.

کتاب الکترونيکي طنزنوشته هاي ابراهيم نبوي با فرمت جاوا

من هميشه يکي از خوانندگان پروپاقرص مقالات طنز ابراهيم نبوي بودم. اما هميشه نمي توانستم پاي کامپيوتر نشسته، آنها را بخوانم. آشنايي با نرم افزار ساخت کتاب الکترونيک اين ايده را به من داد تا هرچه را که خواندنش را به بعد موکول مي کردم و هيچ گاه فرصت خواندنش دست نمي داد، به صورت کتاب الکترونيک روي گوشي ام داشته باشم.

از مقالات نبوي شروع کردم. پس از اتمام تبديل آنها به فرمت جاوا نسخه اي از آن را به همراه توضيحاتي براي نبوي ايميل کردم تا در صورت تمايلش با افزودن مقدمه اي از خودش آن را براي دانلود در سايت شخصي اش قرار دهد. متاسفانه پس از ارسال مجدد و چندين باره ان ايميل جوابي دريافت نکردم. به هر حال اکنون که قصد دارم وبلاگ شخصي خود را به صورت فعال داشته باشم آخرين نسخه اين کتاب را براي دانلود قرار مي دهم.

اين کتاب را از اينجا دريافت کنيد

قدر فاطمه رجبي را بدانيم

هر از چندي نوشته اي از فاطمه رجبي منتشر مي شود و من مشتاقانه آن را مي خوانم . صداقتي در ميان فکر و گفتارش مي بينم و هربار آرزو مي کنم که ايکاش اين صداقتِ ميان فکر و گفتار ،در ميان اهل سياست هم بدينسان بود. آنگاه ديگر لازم نبود براي شناساندن ماهيت واقعي بسياري از اهل سياست ، هزار و يک دليل بياوريم. اما مشکل دقيقا همينجاست . شما در ميان مخالفانمان ،چند نفر را مي توانيد بيابيد که به اندازه ايشان ابله باشند. متاسفانه بايد بگويم در ميان دشمنان ما اين يک نفر واقعا استثناست و ما مانند او کم داريم و بايد قدرش را بدانيم. به گمان من چنانچه احمدي نژاد هم به اندازه اين خانم صداقت داشت ، درکِ دليل علاقه بيش از حد خانم رجبي به احمدي نژاد چندان سخت نبود. چه بسا مشابه نوشته هاي اين خانم را در سخنراني هاي احمدي نژاد مي شنديدم.
هرگاه که غلامحسين را در تلويزيون مي بينم که مي خندد با خود فکر مي کنم که چطور ممکن است آدم چنين همسري داشته باشد و اينهمه بخندد. گاه نيز با خود مي گويم توکه اين اندازه حال ما را مي گيري ، حقت همين است که با چنين آدمي زندگي کني! ديروز مقاله اي ديدم که نويسنده اش به پاسخگويي نوشته هاي اين خانم پرداخته بود. از حوصله اي که او بابت نوشتن به خرج داده بود واقعا تعجب کردم. به نظر من بهترين کاري که در مقابل نوشته هاي اين خانم مي شود کرد همان است که ابراهيم نبوي مي کند. چرا که گذشته از اينکه عقده نوشته هاي اين خانم دست کمي از طنز نداشته،سبب تفريح ما مي شود ، ظرافت ها و نکته سنجي هاي ابراهيم نبوي هم به مايه طنز آن مي افزايد.
خانم رجبي! اين چند خط را به پاس لبخندي که پس از هربار ياوه سرايي ات بر لبان من مي نشاني ، به رشته تحرير درآوردم. بايد بگويم جز آن دقايقي که اراجيف شما را مي خوانم و اين چند دقيقه اي که در نوشتن اين چند خط صرف کردم ، شما را لايق اختصاص زمان بيشتري نميدانم.

خر خودتي

با اينکه آدم سياست زده اي هستم، بنا نداشتم هيچگاه در اين زمينه کلامي بنگارم. چرا که بدون تعارف بگويم آدم ترسويي هستم. در کشوري که سرشناس ترين سياست مدارانش و سرسخت ترين مبارزين و زندان ديده هاي پيش از انقلابش فقط به جرم نوشتن عقايدشان راهي زندان شده و تاب زندان هاي جمهوري اسلامي را نياورده اند، منِ شهروند درجه دو و سه به چه جرات و پشتوانه اي مي بايد بنويسم.
با اين حال، در پي انتخابات (انتصابات) 22 خرداد امسال و حوادث ناگوار پس از آن، از جمله شهادت جمعي از هموطنانم، انصاف نديدم که خاموش نشينم.
يکي از دوستانم مي گويد: آن گاه که در کتاب هاي تاريخ سرگذشت کشور (مثلا) در دوران قاجاريه را مي خواندم، از خود مي پرسيدم که مگر اجداد ما چقدر نادان بوده اند که چنين حاکماني بر آنان حکم مي رانده اند. و امروز که به اوضاع کشور و رياست جمهوري احمدي نژاد مي نگرم جواب سوالم را مي يابم. هرچند امروز من (به گمان خويش) نادان نيستم، ولي شايد پنجاه سال ديگر براي يکي از نوادگان من اين سوال پيش آيد که : مگر اجداد ما چقدر نادان بوده اند که رييس جمهورشان احمدي نژاد بوده است.
کم و بيش با توضيحاتي که در آينده به آن خواهم پرداخت با اين دغدغه دوستم همراهم. يکي از دلايلي هم که مرا به نوشتن در عرصه اينترنت واداشت همين بود که امروز باستناد همين نوشته هايم از ساده دلان و فريب خوردگان و منفعت طلبان و متحجرين ناداني که بخاطر دينشان به دروغگويي که بزرگترين دشمن دين است راي دادند، اعلام برائت کنم و فرداروز از سوي نوادگانم به ناداني متهم نشوم.
از روزي که کتاب "سينوهه، پزشک خصوص فرعون" را خواندم بخش هايي از آن هميشه ذهن مرا مشغول داشته، در قسمتي از داستان سينوهه با مرد گوش و بيني بريده اي روبرو مي شود که مزرعه اش توسط همسايه ستمگرش آنوکيس تصاحب شده، همسر و خانواده اش فروخته شده و دخترش به همسري غلام آنوکيس در آمده و در اثر تهمت و توطئه آنوکيس گوش و بيني اش را بريده و به عنوان برده به معدن فرستاده اندش(10 سال). او با سينوهه برسر قبر آنوکيس مي روند.سينوهه نوشته ي کتيبه قبر آنوکيس را که تمامش در مدح و ستايش آنوکيس است، مي خواند. بقيه اش را از قول سينوهه بخوانيد:
"وقتی که من خواندن کتیبه را باتمام رسانیدم مردبینی بریده بگریه در آمد.
از او پرسیدم برای چه گریه میکنی؟ گفت برای اینکه میدانم که در مورد (آنوکیس) اشتباهی بزرگ کرد ه ام چون اگر این مرد نیکوکار نبود، این را روی قبر او نمی نوشتند زیرا هر چیز نوشته شده راست و درست می باشد و تا دنیا باقی است مردم این کتیبه را روی قبر او خواهند خواند و چون جنازه یک مرد خوب هرگز از بین نمیرود، او زنده خواهد ماند ولی من بعد از مرگ باقی نمي مانم، برای اینکه لاشه تبه کاران را برود نیل میاندازند و آب آنرا بدریا میبرد و لاشه من طعمه جانوران دریا میشود.
من از این حرف مرد بینی بریده حیرت کردم و آنوقت متوجه شدم که چگونه حماقت نوع بشر هرگز از بین نمی رود و در هردوره میتوان از نادانی و خرافه پرستی مردم استفاده کرد ........... طوری این عقیده در مردم رسوخ یافته که مردی چون آن موجود بدبخت که گوش و بینی ندارد با اینکه بر اثر خصومت و سوءنیت (آنوکیس) محبوس شد و ده سال در معدن بسر برد وقتی می بیند که روی قبر (آنوکیس ) این مطالب نوشته شده، تصور می نماید که حقیقت دارد و او اشتباه میکرد که (آنوکیس) را مردی بیرحم و ظالم میدانست."

مراد از اين همه روده درازي بيان اين نکته است که امثال اين مرد گوش و بيني بريده فقط در زمان سينوهه نبوده اند و اگر به دقت به اطرافمان بنگريم امثال او را بسيار خواهيم ديد حتي در ميان تحصيل کرده ها و درس خوانده هايمان و البته خيلي از اوقات با ظاهري آراسته و شيک. و بسياري از آنها نه در خور تحقير بلکه شايسته ترحمند.اين همه از بهر آن نوشتم که به اين حکمرانان مستبد که از صبح تا شام به کمک تلويزيوني که از پول من و مثال من اداره مي شود با دروغ پردازي هايشان، همه را چون آن مرد بيني بريده مي پندارند بگويم من نه تنها آن مرد نادان نيستم، بلکه از امروز قصد آن دارم تا با اطلاع رساني از شمار آن نادانان بکاهم.
ديريست که با دروغ پردازي هاي دست اندرکاران حکومت و در اين اواخر بيش از همه و هميشه دولت فريب و نيرنگ احمدي نژاد، فهم و شعور من و امثال من به هيچ انگاشته شده، به سخره گرفته شده است. مرا ديگر تحمل آن نيست و از امروز بر آنم پس از هربار که چنين مي کنند، در اين وبلاگ کوتاه و مختصر پاسخشان دهم که: خر خودتي.